31 هفته و 3 روز
سه شنبه عصر رفتیم پیانو....قبلش حسابی تمرین کرده بودیم.....نسیم جون گفت خیییییییلی بهتر شده پوزیشن گرفتن دست و انگشتهات......دو ر می فا ........ با این نت ها موزیک رقص سگ ها رو کار کردین. قرار شد نقاشی دو تا سگ در حال رقص رو واسش بکشی... حالت بهتر شد.... صبح چهارشنبه فرستادیمت مدرسه... خوب بود...روحیه ات بهتر شد آخه میگفتی دلم تنگ شده... آقای رجبی گفتش که این چند روز خیلی از بچه ها مریض شدن و نیومدن.....اون روز دو تا از دوستات بخاطر همین غایب بودن.... در نبودت درس میخوندم و یه رایتینگ آماده کردم واسه درس متودولوژی...... بعد از نماز مغرب بابا که ماشین رو برده بود نمایندگی واسه سرویس اومد چای خوردیم و رفتیم مطب دکتر ک... اینبار به عمد ...
نویسنده :
آزاده
18:21